۱۳۸۸ مرداد ۶, سه‌شنبه

با تو بودن ، بی تو بودن

با تو بودن ، بی تو بودن
حسین سرفراز

با تو بودن هم عذابی بود
بی تو بودن هم عذابی بود
با تو بودن :
ای که در چشم تو دیدم ،
آسمان آبی فردای رُوشن
با تو بودن ،
آبشار گیسوانت را
شعر شفاف نگاهت را
مخمل سرخ لبانت را
خُوب دیدن ، سیر دیدن
با تو بودن هم عذابی بود
بی تو بودن :
ای شبم ، تاریکیَم
ای دُروغ نازنین هستیم
بی تو بودن ،
چون غروب خسته پاییز
سوت بودن ، کور بودن
با همه بیگانه بودن
آشنای درد بودن
بی تو بودن هم عذابی بود
با تو بودن ، بی تو بُودن
بی تو بُودن ، با تو بُودن
سرگذشت روزهای رفته ام
قصه ما هم عذابی بود
با تو بُودن هم عذابی بود
بی تو بودن هم عذابی بود

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

your idea